مهسا و حسین عشق ما

20 ماهگیت مبارک

شاهدخت زیبای من! روزها تند و تند میگذرند و تو هم تند و تند بزرگ میشی. گاهی اوقات دوست داشتم اصلا هیچ کاری نداشتم و فقط باهات بازی میکردم و وقت میگذاشتم چراکه هم من و هم بابایی میدونیم که روزها همینطور که تا الان مثل برق و باد گذشته اند خیلی زود سپری میشوند و دیگر مثل الان افتخار نمیدی تمام وقت در کنارت باشیم. پس باید قدر بدونیم. عزیزم خیلی مهربونی هر غذایی که میخوری به من هم حتما باید مقداری بدی بخورم. هرچیزی هم که  طلب میکنی و بهت میدم با صدای ظریف و مینیاتوری میگی"مَنون" یعنی ممنون. به سیب زمینی میگی "سیبی" واقعا الان یه طوطی به تمام معنا شدی.حتی کارهایی رو هم که انجام میدی کمی همراه با ادا و اشاره برامون بازگو میکنی. ضمناً دندون هشتم...
1 خرداد 1391
1